- گشوده شدن
- باز شدن: تا چاشتگاه در بسته بود و مقربان و اهل خدمت در آنجا جمع شده انتظار میکشیدند که در گشوده شود
معنی گشوده شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باز شدن مقابل بسته شدن، رهاگشتن آزاد شدن، ظاهرشدن آشکار شدن، حل شدن آسان گشتن، مسخر شدن بتصرف در آوردن، زایل شدن بر طرف گردیدن، سرباز کردن (دمل جراحت)
Outstretch
estender
ausstrecken
wyciągać
растягивать
простягувати
extender
étendre
estendere
uitstrekken
फैलाना
merentang
kunyoosha
প্রসারিত করা
پھیلنا
تکان خوردن بر خورد ناگهانی
رو بر تافتن زایل شدن: چو بر دست آن بنده بر کشته شد سر بخت ایرانیان گشته شد، تغیر یافتن تبدل یافتن، طی شدن سپری گشتن: دو هفته سپهر اندرین گشته شد بفرجام چرم خر آغشته شد
فراخ شدن، وسعت یافتن
گونه شدن روی (رخسار چهره)، تغییر رنگ دادن آن
دچار شوک شدن
عمیق شدن ژرف گشتن