جدول جو
جدول جو

معنی گشوده شدن - جستجوی لغت در جدول جو

گشوده شدن
باز شدن: تا چاشتگاه در بسته بود و مقربان و اهل خدمت در آنجا جمع شده انتظار میکشیدند که در گشوده شود
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

باز شدن مقابل بسته شدن، رهاگشتن آزاد شدن، ظاهرشدن آشکار شدن، حل شدن آسان گشتن، مسخر شدن بتصرف در آوردن، زایل شدن بر طرف گردیدن، سرباز کردن (دمل جراحت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشاده شدن
تصویر گشاده شدن
((~. شُ دَ))
باز شدن، رها شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشیده شدن
تصویر کشیده شدن
Outstretch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
প্রসারিত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شوکه شدن
تصویر شوکه شدن
تکان خوردن بر خورد ناگهانی
فرهنگ لغت هوشیار
رو بر تافتن زایل شدن: چو بر دست آن بنده بر کشته شد سر بخت ایرانیان گشته شد، تغیر یافتن تبدل یافتن، طی شدن سپری گشتن: دو هفته سپهر اندرین گشته شد بفرجام چرم خر آغشته شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشاد شدن
تصویر گشاد شدن
فراخ شدن، وسعت یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گونه شدن
تصویر گونه شدن
گونه شدن روی (رخسار چهره)، تغییر رنگ دادن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوکه شدن
تصویر شوکه شدن
دچار شوک شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گود شدن
تصویر گود شدن
عمیق شدن ژرف گشتن
فرهنگ لغت هوشیار